دوشنبه ۱۶ خرداد ۰۱ | ۱۳:۳۸ ۱۲ بازديد
مشاوره مالیاتی رایگان
همچنین، شرکتها دیجیتالیتر شدهاند، بنابراین بیشتر کارهایی که شرکتها انجام میدهند به صورت آنلاین اتفاق میافتد و کمتر به حضور فیزیکی وابسته است. بنابراین، تلاش برای ضمیمه کردن مالیات بر سود به یک کشور زمانی دشوارتر است که خود شرکتها کمتر به کشورها وابسته باشند. اساساً، ما این مکانیسم را داریم که در آن سعی میکنیم در جایی که فعالیت اتفاق میافتد، مالیات بر سود بگیریم، انجام آن همیشه سخت بوده، سختتر شده است.
و به طور کلی دو مشکلی که شما دارید این است که شرکتها انگیزه دارند تا فعالیت واقعی و سود کاغذی خود را به کشورها منتقل کنند تا پرداختهای مالیاتی کمتری دریافت کنند، و دولتها انگیزهای برای رقابت برای جذب آن فعالیت دارند. بنابراین، فکر میکنم شما در یک تصویر بزرگ میدانید، وقتی مشکلات زیادی را میبینیم که قرار است در مورد آنها بحث کنیم، فکر میکنم کمتر به این فکر کنیم که شرکتها فقط شیطان هستند و بیشتر ما باید سیستمی داشته باشیم که واقعاً برای اخذ مالیات از انواع شرکتهایی که اکنون سعی میکنیم از آنها مالیات بگیریم، به خوبی تنظیم نشده است.
پل جانسون
دن، چطور می بینی؟ آیا منظورم این است که هلن از دیدگاه یک اقتصاددان صحبت می کند، به عنوان یک وکیل مالیاتی این گونه است که شما مسائل تصویر بزرگ را می بینید؟
دن نیدل
من فکر می کنم درست است. اما اگر به زمانی برگردیم که احکام مالیاتی بینالمللی در حدود صد سال پیش تنظیم و تدوین شد، سؤال اساسی این بود که شما یک شرکت انگلیسی دارید و آن چیزی به فرانسه میفروشد: چه کسی از سود شرکت مالیات میگیرد؟ و نتیجه اساسی این بود که در این مورد ساده، این بریتانیا باید بر آن مالیات بگیرد نه فرانسه. و این یک نتیجه شهودی بدیهی یا اجتناب ناپذیر نیست. برخی از مردم می گویند که اگر با فروش اجناس به مردم در فرانسه یک میلیون پوند سود به دست آورید، فرانسه باید از آن مالیات بگیرد. اما این جایی نیست که ما به آن ختم شدهایم، در آن مورد اساسی که کالاها از یک کشور به کشور دیگر فروخته میشوند، این حوزه قضایی شرکتها هستند که دارای حقوق مالیات هستند. و برخی از مشکلاتی که اکنون داریم در نتیجه تصمیم اساسی در مورد اینکه چه کسی مالیات می گیرد است. پس این اولین مشکل است.
مشکل دوم مشکلی است که هلن در پایان به آن اشاره کرد. بین چیزهایی که به دلیل شیطان بودن شرکت ها اتفاق می افتد و چیزهایی که به دلیل نحوه عملکرد سیستم اتفاق می افتد، تفاوت وجود دارد. بنابراین، شکی نیست که به ویژه در دهه 90 و 2000، ظهور مالکیت معنوی به عنوان یک چیز ارزشمند و ظهور دیجیتالی شدن و سهولت انجام تجارت شما در بسیاری از کشورهای مختلف، فرصت شگفت انگیزی را برای شرکت هایی ایجاد کرد که می خواستند به، به طور عمدی امور خود را ترتیب دهند تا میزان مالیات به حداقل برسد. و ما می توانیم عقب نشینی کنیم و بگوییم، شاید این کمی شیطان بود. تغییرات مختلفی در ده یا پانزده سال گذشته ایجاد شده است که این امر را به طور فزاینده ای سخت کرده است، بنابراین فکر می کنم شیطنت اکنون یک عامل کمتر مهم است. و عامل اساسی که باعث می شود که بسیاری از مردم هنوز به عنوان ناعادلانه در نحوه عملکرد مالیات فکر می کنند، به تصمیم اولیه باز می گردد که ما بر اساس محل خانه یک شرکت مالیات می دهیم، نه بر اساس محل فروش. هستند. تا زمانی که ما به این کار ادامه دهیم، بسیاری از مردم به نحوه عملکرد مالیات نگاه می کنند و می گویند که این ناعادلانه است. مردم به اپل نگاه میکنند که میلیاردها دلار سود از فروش رایانهها به بریتانیا کسب میکند، پس چرا بریتانیا از آن مالیات نمیگیرد، چرا بریتانیا هیچکدام از این فروشها را مالیات نمیگیرد؟ و از نظر فنی می توانم بگویم که بریتانیا نباید از این فروش ها مالیات بگیرد، زیرا اپل یک شرکت آمریکایی است و تمام مالکیت معنوی آن در ایالات متحده توسعه یافته است. و این برای من به عنوان یک تکنسین مالیاتی پاسخی کاملاً رضایتبخش است، اما برای بسیاری از مردم این پاسخ از نظر فکری یا شهودی اصلاً رضایتبخش نیست.
همچنین، شرکتها دیجیتالیتر شدهاند، بنابراین بیشتر کارهایی که شرکتها انجام میدهند به صورت آنلاین اتفاق میافتد و کمتر به حضور فیزیکی وابسته است. بنابراین، تلاش برای ضمیمه کردن مالیات بر سود به یک کشور زمانی دشوارتر است که خود شرکتها کمتر به کشورها وابسته باشند. اساساً، ما این مکانیسم را داریم که در آن سعی میکنیم در جایی که فعالیت اتفاق میافتد، مالیات بر سود بگیریم، انجام آن همیشه سخت بوده، سختتر شده است.
و به طور کلی دو مشکلی که شما دارید این است که شرکتها انگیزه دارند تا فعالیت واقعی و سود کاغذی خود را به کشورها منتقل کنند تا پرداختهای مالیاتی کمتری دریافت کنند، و دولتها انگیزهای برای رقابت برای جذب آن فعالیت دارند. بنابراین، فکر میکنم شما در یک تصویر بزرگ میدانید، وقتی مشکلات زیادی را میبینیم که قرار است در مورد آنها بحث کنیم، فکر میکنم کمتر به این فکر کنیم که شرکتها فقط شیطان هستند و بیشتر ما باید سیستمی داشته باشیم که واقعاً برای اخذ مالیات از انواع شرکتهایی که اکنون سعی میکنیم از آنها مالیات بگیریم، به خوبی تنظیم نشده است.
پل جانسون
دن، چطور می بینی؟ آیا منظورم این است که هلن از دیدگاه یک اقتصاددان صحبت می کند، به عنوان یک وکیل مالیاتی این گونه است که شما مسائل تصویر بزرگ را می بینید؟
دن نیدل
من فکر می کنم درست است. اما اگر به زمانی برگردیم که احکام مالیاتی بینالمللی در حدود صد سال پیش تنظیم و تدوین شد، سؤال اساسی این بود که شما یک شرکت انگلیسی دارید و آن چیزی به فرانسه میفروشد: چه کسی از سود شرکت مالیات میگیرد؟ و نتیجه اساسی این بود که در این مورد ساده، این بریتانیا باید بر آن مالیات بگیرد نه فرانسه. و این یک نتیجه شهودی بدیهی یا اجتناب ناپذیر نیست. برخی از مردم می گویند که اگر با فروش اجناس به مردم در فرانسه یک میلیون پوند سود به دست آورید، فرانسه باید از آن مالیات بگیرد. اما این جایی نیست که ما به آن ختم شدهایم، در آن مورد اساسی که کالاها از یک کشور به کشور دیگر فروخته میشوند، این حوزه قضایی شرکتها هستند که دارای حقوق مالیات هستند. و برخی از مشکلاتی که اکنون داریم در نتیجه تصمیم اساسی در مورد اینکه چه کسی مالیات می گیرد است. پس این اولین مشکل است.
مشکل دوم مشکلی است که هلن در پایان به آن اشاره کرد. بین چیزهایی که به دلیل شیطان بودن شرکت ها اتفاق می افتد و چیزهایی که به دلیل نحوه عملکرد سیستم اتفاق می افتد، تفاوت وجود دارد. بنابراین، شکی نیست که به ویژه در دهه 90 و 2000، ظهور مالکیت معنوی به عنوان یک چیز ارزشمند و ظهور دیجیتالی شدن و سهولت انجام تجارت شما در بسیاری از کشورهای مختلف، فرصت شگفت انگیزی را برای شرکت هایی ایجاد کرد که می خواستند به، به طور عمدی امور خود را ترتیب دهند تا میزان مالیات به حداقل برسد. و ما می توانیم عقب نشینی کنیم و بگوییم، شاید این کمی شیطان بود. تغییرات مختلفی در ده یا پانزده سال گذشته ایجاد شده است که این امر را به طور فزاینده ای سخت کرده است، بنابراین فکر می کنم شیطنت اکنون یک عامل کمتر مهم است. و عامل اساسی که باعث می شود که بسیاری از مردم هنوز به عنوان ناعادلانه در نحوه عملکرد مالیات فکر می کنند، به تصمیم اولیه باز می گردد که ما بر اساس محل خانه یک شرکت مالیات می دهیم، نه بر اساس محل فروش. هستند. تا زمانی که ما به این کار ادامه دهیم، بسیاری از مردم به نحوه عملکرد مالیات نگاه می کنند و می گویند که این ناعادلانه است. مردم به اپل نگاه میکنند که میلیاردها دلار سود از فروش رایانهها به بریتانیا کسب میکند، پس چرا بریتانیا از آن مالیات نمیگیرد، چرا بریتانیا هیچکدام از این فروشها را مالیات نمیگیرد؟ و از نظر فنی می توانم بگویم که بریتانیا نباید از این فروش ها مالیات بگیرد، زیرا اپل یک شرکت آمریکایی است و تمام مالکیت معنوی آن در ایالات متحده توسعه یافته است. و این برای من به عنوان یک تکنسین مالیاتی پاسخی کاملاً رضایتبخش است، اما برای بسیاری از مردم این پاسخ از نظر فکری یا شهودی اصلاً رضایتبخش نیست.